شمارشه معکوس
سلام پسره قشنگم هفته سی و ششم هم تموم شد و داریم با هم وارده هفته سی و هفت می شیم باورت می شه من که باورم نمی شه یعنی چیزی به اومدنت باقی نمونده و پره پرش یه ماهه دیگه اس که تو بغلمی ، اما تا نیای تو بغلم و از نزدیک نبینمت باور نمی کنم که مامان شدم . از هفته گذشته برات بگم از روزه پنجشنبه روزه بعد از عمله بابایی ، که صبح با دلشوره تمام زنگ زدم به عمو امیر که حاله بابا رو بپرسم که گفت : بابایی داره صبحانه می خوره و امروز هم مرخص می شه اینقدر خوشحال شدم که سر از پا نمی شناختم و از خوشحالی همش حرف میزدم بیچاره مامان اشرف؛ بلاخره بابایی ساعته سه اومد و ...